دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

*



یه جوراییه این روزها

یه جورای عجیب و خوب

خدایا این روزها بیشتر از همیشه شکرت 

*

چشم ما روشن 

*



قصه من الآن شده قصه اون کلاغه

که می خواست راه رفتن کبک رو یاد بگیره و راه رفتن خودش رو هم فراموش کرد

پاشدم آمدم اینجا که مثلاً انگلیسیم تقویت شه

فارسی رو هم دارم فراموش می کنم

امروز هرچی فکر کردم که معنی کلمه "دریوزگی" یادم بیاد فایده نداشت

و من از این موضوع متنفرم!












*دریوزگی: گدایی

*

!This Is India




می دونید که توی این دنیا خیلی چیزهای عجیب و غریب ممکنه اتفاق بیفتن

چیزهایی که توی فرهنگ ما، عرف ما، قانون ما یا کلاً توی مرام ما نمی گنجن

اما هند پر از این اتفاقهای عیجب و باورنکردنیه

یعنی یه چیزایی فقط توی جایی مثل هند اتفاق میفته

به چند نمونه از این دست توجه کنید:


1. احتمالاً فقط توی هنده که می تونید خانمی رو ببینید که با ساری داره موتور می رونه!



2. بنظرم کفش سوتی برای بچه های مدرسه ای خیلی دیگه نامناسبه

حالا درسته که بچه ها اینجا از 4.5 سالگی میرن مدرسه

اما برای بچه 4.5 ساله هم کفش سوتی مناسب نیست


3. فقط توی کالجهای ایندیا می تونید شاهد باشید که دوتا از استادهای خانم پاشن برن سلف، بعد بستنی چوبی سفارش بدن و بشینن بین جمعیت و دوتایی بستنی لیس بزنن و صحبت کنن!


4. فقط توی ایندیا می تونید ببینید چند نفر هندو، توی یکی از جشنهاشون مجسمه خداشون رو می ذارن روی چرخ و دوره می گردونن و ساز و آواز و رقص براش اجرا می کنن و پول جمع می کنن، بعد بیشترین پول رو از صاحبخونه مسلمان دوآتشه شما می گیرن و به همین مناسبت رقاصشون یه دور افتخاری هم برای صاحبخونتون می زنه!


5. توی ایندیا ممکنه سیاهترین همکلاسیتون اسمش نور باشه!


اینم عکسش که نگید دروغ میگی




6. شاید فقط بشه توی هند استاد الکترونیک که MCA HOD* هم هست رو ببینید که با پیرهن و شلوار مردونه و کراوات، از این موتور گازیها می رونه!












*Master of Computer Application Head Of Department

*

بدون شرح




*



وسط دلتنگیهای این روزهام

مدام بیاد خانم زیگزاگ و نگرانی و دلتنگی خاصش هستم

براش دعا کنید

هم برای زیپ، هم برای زیگزاگ

*

خیلی وقت بود به این روز فکر می کردم

دلم می خواست به بهترین شکل برگزارش کنیم

اما نشد

اصلاً نشد که برگزار شه


چند روز همش این جمله ی لعنتی توی سرم می چرخید

هیچ کاری نکردم بخاطر این روز

کاری از دستم برنمی آمد

جز اینکه یه msg بفرستم و همین.


msgهای تبلیغاتی کلافه ام کردن

همه رو نخونده delete می کنم

یه دونه msg سمج مونده 

هی از اون گوشه ی بالای صفحه چشمک می زنه

نمی دونم این یکی کی آمده که هنوز delete نشده

آخرش کلافه میشم

با حرص بازش می کنم و...


همین میشه آبی روی آتش این چند روزم

فقط همین msg کوتاه و دوست داشتنی

*


دیشب با وسوسه حوا دوباره کنعان* رو دیدم

دوباره دوستش داشتم

دوباره کلی باهاش گریه کردم

دیشب خیلی گریه کردم

دیشب زیر بارون گریه کردم

دیشب تا خوابم ببره گریه کردم

دیشب با تمام دلتنگی این 18 روز گریه کردم

دیشب خیلی دلم تنگ بود

خیلی...

















*حیف از عشقهایی که اینطور به هیچ پرپر میشن...

*

من: هیچ دقت کردی بین این هندیها خیـــــــــــــــــــــــــــــــــلی کم عینکی پیدا میشه؟ 

خرده خانم: چی میگی تو؟؟؟؟؟  اینها کروکدیلن  ایدز و هپاتیت هم بهشون اثر نداره  بعد تو میگی عینکی توشون کمه؟؟؟!!!! 

من: 






خیلی بیخودی به خودش فشار میاره این خرده خانم همیشه