-
*
سهشنبه 4 اسفندماه سال 1388 18:41
غاردرمانی!! سلام خوبید؟؟ مسخره ترین پروتکل که توی زندگی پذیرفتم اگر گفتید چیه؟؟ میگم خودم مسخره ترین و غیر قابل فهم ترین پروتکل که توی زندگیم پذیرفتم داخل غار رفتن گاه و بیگاه عمو یادگارها ست آخه یعنی که چه؟؟ وقتی می بینی کسی که دوستش داری (با هر عنوان و شکل و درجه ای) اینطور تو خودش میره و همش غم داره نگاهش و بغض...
-
*
دوشنبه 3 اسفندماه سال 1388 07:17
وقتی رفتی همه چیز رفت حتی لبخند گل یاس... عزیز صداش می کردیم عزیز جون میگن اولین بار آقاجون اینطور صداش کرده می گفته می خوام همه بدونن چقدر عزیزه بعد از اون دیگه همه بهش می گفتن عزیز بچه ها نوه ها خواهر/برادرها خواهر/برادر زاده ها همه فامیل حتی دوستها و همسایه ها آخه جدی جدی عزیز بود برای همه یه بزرگ واقعی از این...
-
*
شنبه 1 اسفندماه سال 1388 21:16
دنیای دخترونه این شکلیه : وقتی یه حس خوب و جدید رو تجربه می کنی انگار دلت می خواد لذت اون شیرینی رو با همه وجود داد بزنی برای یکی دوست داری راجع بهش با یکی حرف بزنی و تعریفش کنی تا دوباره با گفتنش طعم خوب اون حس رو زیر دندونت مزه مزه کنی تا یجورایی review بشه برات همه چیز بخصوص اگر پای ثابت شنیدن حرفها و حسهای بقیه...
-
*
جمعه 30 بهمنماه سال 1388 14:25
کلاسهای خود را چگونه پیچاندید؟؟ سلام خوبید؟ دیروز توی کالج food festival بود جای همتون خالی (بخصوص شما ماهی خانم ) ما به نمایندگی از ایرانیای کالج یه غرفه گرفته بودیم و غذای ایرانی درست کردیم بردیم غذاهامون چلوکباب بختیاری، مرغ شکم پر، ته چین، لوبیا پلو، سالاد الویه، کوکو سبزی، کوکو سیب زمینی و میرزاقاسمی بود آماده...
-
*
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1388 21:07
التماسِ آلوجات! ذخیره ترشیجاتم تمام شد منظورم ترشی لیته و ترشی انبه و ترشی لیمو نیست (که البته اونها هم تمام شده) منظورم آلو و آلبالو خشکه آلبالوها رو که طی یک اقدام ضربتی طی 2 روز ترتیبشون رو دادم فکر می کردم بابا برام از ایران میارن هول شدم هرچی تو 8 ماه مراعات کردم تو 2 روز دخلش آمد وااااااااااااااااااااای نمی...
-
*
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1388 00:08
میگن: Love is not made only for lovers It's also made for the people who love each other more than lovers پس ولنتاین هرکدومتون که کسی رو برای دوست داشتن دارید شاد و خجسته باد
-
*
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1388 16:48
اگه جام شوکرانی... [حذف شد] دیروز و دیشب با این زار زدم امروز با این کلی رقصیدم طعم این روزام مثل O.R.S شده اگه جام شوکرانی تو عزیزی مثل آب...
-
*
چهارشنبه 14 بهمنماه سال 1388 17:18
مرا چه می شود؟؟؟!! یه مدتی یجوری شدم حجب و حیام پاک به باد رفته!!! چند روز پیشا با سین رفته بودیم یه نمایشگاه نقاشی خیابونی اون هی میرفت سراغ تابلوهای رئال که بنظر من خیلی بیمزه بودن بعد من هی می گشتم دنبال تابلوهای بین.اموسی مثل تصویر ب.رهنه زن/مرد یعنی همه تابلوهای با این موضوع رو پیدا کردم و همه رو هم کلی ایستادم...
-
*
دوشنبه 12 بهمنماه سال 1388 07:53
نازکش داری؟؟؟ قبلاً گفته بودم صمیمیت که زیاد بشه توقع میره بالا اگر ذاتاً لـــــــــــــــــــوس هم باشی که دیگه هیچی حالا فقط شانس بیاری طرفت ناز کشیدن بلد باشه
-
*
جمعه 9 بهمنماه سال 1388 19:01
میشه نیشم رو ببندم؟؟؟ یعنی متنفرم از اینکه چند ساعت با یه نفر باشم بعد عین چند ساعت نیشم مجبوری تا تــَــــــه باز باشه چرا بعضیا فکر می کنن هرچیزی رو باید تعریف کنن و دیگران هم باید به همه مزخرفاتشون بخندن هی ؟؟
-
*
سهشنبه 6 بهمنماه سال 1388 09:49
گریه نمی کنم؟؟!!! گریه نمی کنم نه اینکه سنگم گریه غرورمو بهم می زنه مرد برای هضم دلتنگیهاش گریه نمی کنه، قدم می زنه می دونی چیه؟؟ من از همینجا رسماً نامردی خودم رو اعلام می کنم من بلد نیستم گریه نکردن رو بخصوص وقتی دلتنگم بخصوص وقتی دلتنگ توام گریه که هیچ، اصلاً زار می زنم اگه یکی باشه منو بفهمه واسش غرورمو بهم می زنم...
-
*
چهارشنبه 30 دیماه سال 1388 22:12
در این سرمای استخوان سوز بنگلور به یک آغوش گرم نیازمندیم با تشکر!!
-
*
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 23:04
آهای با شمام!!! این اصلاً رسم دوستی نیست که وقتی رفاقت به حد قابل اتکایی می رسه به یه بهانه قانع نکننده! یهو غیبت بزنه من الآن بیشتر از هر وقت به دوستیت احتیاج دارم لطفاً هرموقع فکر کردی بزرگ شدی بیا، منتظرم
-
*
سهشنبه 29 دیماه سال 1388 11:32
نِـ می خوااام!!!! سلام خوبید؟؟ آقا یادتونه من گفتم از موتور سواری خوشم میاد ؟؟ یادتونه گفتم یه حالی میدهههههههههههههه ؟؟ یادتونه گفتم خوشم میاد بشینم پشت موتور هی باد بخوره تو ص.ورت و ل.ای موهام ؟؟؟ آقا اشتباه کردم قبوله؟؟ من اشتباه کردم بسکه پشت موتور سرما خوردم هی باد خوردم هی هرچی خودمونو ساختیم که بریم یه جایی،...
-
*
جمعه 25 دیماه سال 1388 10:07
به نخود سیاه اعتقاد داری؟؟! عمو یادگار رفته بود تو غار به منم گفته بود همین دور و برا دمِ در غار بازی کنم و خودمو سرگرم کنم تا بیاد بیرون مدیونید اگر فکر کنید وقت تلف کردم همش می گشتم دنبال بازیهای فکری و مفید که رسیدم به Bubble Shooter و City Bloxx بعد دیگه آخر شب چشمام نمی دید بسکه بازی کرده بودم بعد همین که داشتم...
-
*
پنجشنبه 24 دیماه سال 1388 12:31
بذار سر روی شونم... هیچکدوم حال و روز درست و حسابی نداریم هردو اونقدر حالمون گرفته و داغونه که یه لشکر آدم هم کمه برای روبراه کردنمون هردو هم دلیلهای خوبی داریم برای ناراحتیمون اما وقتی بِهم می رسیم خودمون رو فراموش می کنیم توی ناراحتیه اون یکی غرق می شیم باورت میشه؟؟ اینقدر که برای همدیگه غصه می خوریم برای خودمون...
-
*
چهارشنبه 23 دیماه سال 1388 15:03
اصرار نکنید نمیگم
-
*
یکشنبه 20 دیماه سال 1388 08:45
من نبودم دستم بود سلام خوبید؟؟ آقا به جان خودم من نه مریضم، نه مرض دارم، نه دل درد دارم نه هیچ چیز دیگه هی هم بیکار نیستم بیام این وبلاگ مادر مرده رو زنده کنم بعد یهو غیب شم که بیچاره بلاگ به فنا بره اینقدرام دیگه حافظه ام گوشت کوبی نیست که یهو یه ماه یه ماه یادم بره وبلاگی هست ولی خب چه کنم که اصولاً طلسم شدم انگار...
-
*
شنبه 19 دیماه سال 1388 00:35
-
*
جمعه 27 آذرماه سال 1388 10:42
سوسن با بابا عجیب افتادیم رو دور سوسن گوش دادن بعد یه آهنگ داره هی میذاریم میگه آخ به دلم واخ به دلم یه کارد سلاخ به دلم بعد ما هرهر می خندیم که حالا چرا کارد سلاخ؟؟؟؟؟ خب چیه؟ آدم بیکار ندیدی؟؟؟ اما یه سری آنگهاش عجیب فاز میده توی این اوضاع بستی تو تا بار سفر از خونه ما/ خاموش و سرده بی تو این کاشونه ما هرجا میرم...
-
*
سهشنبه 24 آذرماه سال 1388 14:44
کدبانو شفته! شب ساعت 12 دیگه افقی میشم صبح ساعت 9 بزور از جام بلند میشم حالا نه که تمام 9 ساعت تخت خو.ابیده باشمااااا نـــــــــــــــــــــه اما خب استراحت که بود نبود؟؟ ساعت 1بعد از ظهر که میشه می بینم دیگه نمی بینم! خـــــــــــــــ ـــــــــــــوابم میاد چقدررررر دوباره میرم میفتم یه گوشه 2:30 از جام بلند میشم...
-
*
شنبه 21 آذرماه سال 1388 21:30
شارژ صوتی اصلاً حالم سرجاش نیست حوصله بیرون رفتن ندارم هوا سرده هر روز و هر لحظه اینجا مثل غروب جمعه دلگیر و آزاردهنده است دلم می خواد با بابا با هم باشیم و با هم بریم بیرون دلم می خواد این چند روز که اینجان برای یه مدت از نظر روحی شارژ بشن دوست دارم پر از انرژی باشم وقتی بابا اینجان هی به خودم میگم بهتره دست از این...
-
*
جمعه 20 آذرماه سال 1388 13:40
سین مثل سوتی! 1. دارم با سین تلفنی راجع به صاحبخونه خرده خانم حرف می زنم میگم: خیلی خوبه که صاحبخونش اینقدر هواشو داره میگه: آره، هواشو داره میگم: اونم آدمی که اینقدر کله گنده و گردن ک.لفته میگه: آره، خیلی ک.لفته !!!! بعد خودش هر هر زده زیر خنده میگه: می خوای من اینقدر از تراوشات ذهن تو استفاده نکنم و خودم یه چیزی...
-
*
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1388 21:21
بهم نگفته بودی می دونی چیه فکرشم نمی کردم به یکی اینقدر وابسته شم همیشه خودمو یه آدم سفت و کنترل شده می دونستم فکر می کردم از پسش برمیام که تا ته خط باشم و خودمو حفظ کنم اما نمیشه خیلی سخته اینو توی این 3 روزی که نبودی فهمیدم می دونی امروز یاد چی افتادم؟؟ یاد اون شبی که از سرما و استرس امتحان لرزیدیم و لرزیدیم و رفتیم...
-
*
چهارشنبه 18 آذرماه سال 1388 08:39
سلام خوبید؟؟ باور کنید کلی حرف دارم براتون اما باید سر صبر بشینم تایپ کنم که اینم فعلا ً مقدور نیست آخه بابا بعدِ 8 ماه آمدن اینجا پیشم و نمیشه من هی بشینم پای نت اما حالا فعلاً برای تلطیف فضا اینو داشته باشید تا بیام باز رییس یک کارخانه بزرگ معاون شیرازی خود را احضار و به او می گوید: "روز دوشنبه، حدود ساعت 7...
-
*
سهشنبه 17 آذرماه سال 1388 08:42
برای سارا سارا جونم سلام خوبی؟؟ اوضاع روبراهه؟؟ درس و مشقا خوب پیش میرن؟؟ سارا می دونی این روزا چه روزایین؟؟ یادت میاد؟؟ 10 سال پیش یه همچین روزایی بود قبل از امتحانای ترم اول سال اول دبیرستان یادته اون روزی رو که منیره کلافه شد و رفت از کلاس بقلی یه نیمکت کِش رفت و آورد چپوند بین نیمکت اول و دوم ردیف وسط کلاس بعد تو...
-
*
شنبه 9 آبانماه سال 1388 17:14
یه مدت نیستم مراقب خودتون باشید
-
*
جمعه 8 آبانماه سال 1388 13:31
ماجرای میسور و سوسک و رکورد نویس حرفه ای!!! سلام خوبید؟؟ می دونم خودم که خیلی وقته چیزی ننوشتم و این چه وضع وبلاگ نویسیه و خجالت نمی کشم؟؟ و اینا اینم می دونم که خیـــــــــــــــــــــــــــــــلی منتظر بودید همه تا من بیام خب آمدم راستش اتفاقای این چند وقت یکم زیادی زیاد بودن و می دونید خودتون وقتی خبرا زیاد باشه...
-
*
چهارشنبه 29 مهرماه سال 1388 18:42
همیشه به شادی؟؟ کی گفته؟؟ سلام خوبید؟؟ توجه شما را به دو مکالمه تلفنی جلب می نماید: .1 :today Hi merry- ?Hi madam, how R U+ ??Fine. Where R U merry ?? R U comming to my home today- Madam, today problem. Tomorrow I'll come+ OK, no problem. C U tomorrow- .2 :tomorrow ?Hi merry, where R U- Hi madam. madam, today is late,...
-
*
سهشنبه 28 مهرماه سال 1388 21:14
گُلِ گلدون گلدونم گل داده بعد از یک روز کامل اعصاب خردی این اتفاق رو به فال نیک می گیرم روز تمام دختران نازنین سرزمینم مبارک