در باب سفره هفت سین
روز اول عید:
همه چیز خوبه، همه چیز نو و تمیزه، همه چیز تازه است، همه جا برق می زنه
سفره هفت سین که دیگه نگو
بوی تازگی همه سین ها میزنه زیر دماغت
رنگارنگی اجزاء مختلف سفره به وجدت میاره
هی از خوشگلی سفره ذوق می کنی
هی میری نگاهش می کنی
هی عکس می گیری باهاش...
روز پنجم عید:
گل و سیب سر سفره پژمرده شدن
آب ماهی یکم کدر شده
سرکه تبخیر و نصف شده
سبزه بلند و نامنظم شده
یه بوهای عجیبی هم میاد از سمت سفره!
شاید یکی دوبار بری یه سری به سفره ات بزنی که مطمئن شی همه چیز سر جاشه...
روز دهم عید:
گلها رو که ریختی دور
سیبها دیگه یواش یواش داره خراب میشه
سرکه تقریباً تمام شده!
رغبت نمی کنی به تنگ ماهی نگاه کنی
بوهای عجیب و مشکوک تندتر شدن...
روز سیزدهم عید:
آخیــــــــــش
امروز دیگه از شر سفره خلاص میشی
تنگ (حالا دیگه بی ماهی) رو می بری می ذاری یه جا که هروقت حالش رو داشتی بشوری
سیبها رو با وسواس قاچ می زنی و قسمتهای قابل خوردنش رو جدا می کنی و بین افراد خونه تقسیم می کنی
سیر رو برمی گردونی توی سبد سیر و پیاز
روی سمنوی خشک شده آب می ریزی که راحتتر از ظرفش جدا شه
وتخم مرغ و سبزه گندیده رو با خیال راحت می ندازی دور و از شر اون بوی عجیب لعنتی (بوی تخم مرغ و سبزه گندیده) خلاص میشی
روز چهاردهم عید:
اَه تعطیلات تمام شد!
خدایا کی میشه باز موقع سال تحویل بشه و با ذوق و شوق سبزه سبز کنیم و سفره بچینیم و تخم مرغ رنگ کنیم و ... و یه سفره محشر بندازیم و بعدش هم بریم حال 2 هفته تعطیلی رو ببریم؟
سال نو مبارک
سلام وبلاگ خوبی داری وقت کردی یه سر به وبلاگم بزن
موضوع وبلاگ بهترینهای اینترنت
چه سفره ی قشنگی چیدین
می گم این تخمه آفتابگردونت ما رو کشته!

عیــــــــدت مبــــــــارک