دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

*

حرص درمانی  

 

سلام

خوبید؟؟

من اینقدر بدم میاد از این آدمایی که خراب کاری می کنن، بعد نمیان بگن به آدم

میگم خب بابا جان خرابکاری کردی؟؟

عیب نداره فدای سرت

دست کم بیا بگو که من برم جمع کنم گندی رو که زدی

آخه خب وقتی صداشو در نمیاری ممکن یه گند بزرگتر بوجود بیاد 

بیا بگو

نمی خورنت که 

گیرم یه دوتا داد سرت می زنن

(که والا اگر من اهلش باشم. یعنی اینقدر بداخلاقم که دیگه داد زدن لازم نداره)

 

مثلاً همین هفته پیش که مری آمده بود خونم

اگر بدونی

وقتی رفت دلم می خواست بشینم زار زار گریه کنم 

فکر کنید مثلاً میگید خدمتکار بیاد خونه رو براتون جمع و جور و تمیز کنه که یه کمک حال باشه براتونااااا

بعد اونوقت بیاد لطف کنه براتون کار زیاد کنه 

من همون روز اول به مری گفتم مری جان، توی خونه من دست به ظرفها نمی زنی

اصلاً و ابداً تحت هیــــــــــــچ شرایطی توی خونه من ظرف نمی شوری

گفت OK, OK ma'am

گفتم آبّارکلا

بعد هفته پیش دراز کشیده بودم

دیدم از آشپزخونه یه صدایی میاد که عجیب روی اعصابمه

دقت که کردم دیدم صدای سیم ظرفشوییه!!!! که مری جان داره باهاش ماهیتابه تفلون (تنها ظرف کثیف توی ظرفشویی) رو می سابه!!! 

فکر کن که تا با اون کمر درد من از جام بلند شدم و رفتم رسیدم بهش دیگه کارش تمام شده بود!! 

یعنی داشتم سکته می کردم 

الآن دلم می خواد ببینید ماهیتابه بیچاره چه شکلی شده 

بعد حالا این هیچی

بعد اینکه رفته یه چند ساعت که گذشته رفتم می بینم آشپزخونه رو مورچه برداشته

هی بگرد 

هی بگرد 

یهو می بینم ظرف فلفل سیاه رو دمر کرده همه فلفلاش ریخته ، بعد نه جمع کرده نه آمده بگه من این دسته گُل رو به آب دادم

همه زندگیم پر مورچه شده بود 

باز اینم به جهنم

نیمه شب (حدود ساعت 12) می بینم صدای چکه آب میاد 

پاشدم رفتم می بینم اینقدر سنگ پشت شیر آب دستشویی رو سابیده که سیماناش رفته، حالا داره آب چکه می کنه 

آمدم برم خشک کنم دستشویی رو

می بینم تا وسط راهرو همین جوری آب ایستاده 

یعنی رو آب بودم قشنگ

خلاصه که باز با همون حال و کمردرد کوفتی تا 1 داشتم زندگیم رو خشک می کردم 

یعنی دقیقاً بعد از رفتن مری جان من یه سری دیگه هم آشپزخونه رو ریختم بهم و دوباره جمع کردم هم راهرو و هال رو  

اینقده من اون روز از دست مری حرص خوردم که حد نداره 

یا مثلاً امروز

رفتم آب سفارش دادم بیارن

پسره آمده تانک رو عوض کرده و رفته

رفتم پشت سرش توی آشپزخونه می بینم تمام آشپزخونه خیس آبه

نگو دستش لرزیده همه آبها رو ریخته

دِ بگو آخه گند می زنی به درک

نباید بیای بگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/ 

اگر دیر به دادش می رسیدم و آب میرفت توی مواد غذایی چه گِلی باید به سرم می گرفتم؟؟؟؟

یعنی من هرچی فکر می کنم نمی فهمم من حرص خونم آمده بود پایین که پاشدم آمدم اینجا؟؟

یا اعصابم زیادی کرده بود؟؟

یا چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^  

 

* راستشو بخواید اینجا خدمتکار داشتن راحتتر و به صرفه تر از نداشتنشه

چون خدمتکار اینجا خیلی ارزونه

یعنی حساب کنید که مری هفته ای 1 بار میاد خونه من رو تمیز می کنه

یعنی حمام و دستشویی و توالت رو می شوره، کف رو جارو و طی می کشه، گردگیری می کنه، لباس و کلاً هر چیز شستنی هم که داشته باشم می شوره، گاز رو هم تمیز می کنه، اگر بذارم ظرفها و آشپزخونه رو هم می شوره (که من نمی ذارم)

بعد من ماهی 400Rp بهش میدم

یعنی هربار 100Rp

محض اطلاعتون هم عرض کنم که هر روپیه متوسط 20 تومانه

(یعنی از 18 تا 22 تومان متغییره)

حالا دیدید خدمتکار داشتن به صرفه تره!!!

  

* اینجا آب آشامیدنی رو باید بخرید 

 

* دستشویی خونه من بیرون از حمام-توالت می باشد

یعنی انتهای راهرو

برای همین هم وقتی آب چکه می کرد تا وسط راهرو و هال آمده بود

اینم عکسش:

 

 

 

GoodlucK 

*PegI