دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

*

 محکمه الهی

 

یه شب که من حسابی خسته بودم
همینجوری چشامو بسته بودم

سیاهی چشام یه لحظه سُر خورد
یه دفعه مثل مرده ها خوابم برد

 

تو خواب دیدم محشر کبری شده 
 محکمه الهی برپا شده

 

خدا نشسته، مردم از مرد و زن
ردیف ردیف مقابلش واستادن

 

چرتکه گذاشته و حساب می کنه 
به بنده هاش عتاب، خطاب می کنه

میگه: چرا اینهمه لج می کنین؟
راهتونو بی خودی کج می کنین؟

آیه فرستادم که آدم بشین
با دلخوشی کنار هم جمع بشین

دلهای غم گرفته رو شاد کنین
با فکرتون دنیا رو آباد کنین

 عقل دادم برید تدبر کنین
نه اینکه جای عقل رو کاه پر کنین!!

 

من بهتون چقدر ماشالله گفتم؟
نیافریده بارک اله گفتم؟

 

من که هواتون همیشه داشتم
حتی یه لحظه گشنتون نذاشتم

اما شما بازی نکرده باختید
نشستید و خدای جعلی ساختید

 

هرکدوم از شما خودش خدا شد
از ما و آیه های ما جدا شد

یه جو زمین و اینهمه شلوغی؟؟؟
اینهمه دین و مذهب دروغی؟؟؟

حقیقتاً شماها خیلی پستین!!!
خر نباشین، گاو رو نمی پرستین

 

از توی جمع یکی بلند شد ایستاد
بلند بلند هی صلوات فرستاد

از اون قیافه های حق به جانب
هم از خودی شاکی هم از اجانب

 

گفت: چرا هیشکی روسری سرش نیست؟
پس چرا هیشکی پیش همسرش نیست؟

چرا زنا اینجوری بد لباسن؟
مردای غیرتی کجا پلاسن؟

 

خدا بهش گفت: بتمرگ حرف نزن
اینجا که فرقی ندارن مرد و زن!!!

 

یارو کنف شد ولی از رو نرفت
حرف خدا از تو گوشاش تو نرفت

 

چشاش می چرخه نمی دونم چشه
آهان! می خواد یواشکی جیم بشه

 

دید یه کمی سرش شلوغه خدا
یواش یواش شد از جماعت جدا

با شکمی شبیه بشکه نفت
یهو سرش رو پایین انداخت و رفت

 

قراولا چندتا بهش ایست دادن
یارو وانساد تا جلوش واستادن

 

فوری در آورد واسشون چک کشید
گفت ببرید وصول کنید خوش باشید

دلم برای حوریا لک زده
دیر برسم یکی دیگه تک زده

اگه نرم حوریه دلگیر می شه
تورو خدا بذار برم، دیر می شه

 

قراول حضرت حق دمش گرم
با رشوه خیلی کلون نشد نرم

گوشای یارو رو گرفت تو دستش
کشون کشون برد و یه جایی بستش

 

رشوه حاجی رو ضمیمه کردن
توی جهنم اونو بیمه کردن

حاجیه داشت بلند بلند غر می زد
داشت روی اعصابا تلنگر می زد

 

خدا بهش گفت: دیگه بس کن حاجی
یه خورده هم حبس نفس کن حاجی

اینهمه آدم رو معطل نکن
بگیر بشین اینقده کل کل نکن

یه عالمه نامه داریم نخونده
تازه هنوز کرات دیگه مونده!!

 

نامه تو پر از کارای زشته
کی به تو گفته جات توی بهشته؟؟

بهشت جای آدمای باحاله!!
ولت کنم بری بهشت؟ محاله!!

یادته که چقدر ریا می کردی؟
بنده های مارو سیاه می کردی؟

تا یه نفر دور و برت می دیدی
چقدر ولاالضالین رو می کشیدی؟

 

اینهمه که روضه و نوحه خوندی
یه لقمه نون دست کسی رسوندی؟

خیال می کردی ما حواسمون نیست؟
نظم و نظام هستی کشکی کشکی است؟

هرکاری کردی بچه ها نوشتن
می خوای برو خودت ببین تو زونکن

 

خلاصه وقتی یارو فهمید اینه
بازم درست نمی تونست بشینه

کاسه صبرش یه دفعه سر می رفت
تا فرصتی گیر میاورد در می رفت

 

قیامته اینجا عجب جاییه
جون شما خیلی تماشاییه

 

از یه طرف کلی کشیش آوردن
کشون کشون همه رو پیش آوردن

 گفتم: اینها رو که قطار کردن
بیچاره ها مگه چیکار کردن؟

 

ماموره گفت: می گم بهت من الان
مفسد فی الارض که می گن همینهان

گفت: اینها بهشت فروشی کردن
بی پدرا خدا رو جوشی کردن

به نام دین حسابی خوردن اینها
کفر خدا رو در آوردن اینها

بدجوری ژاندارکو اینها چزوندن
زنده توی آتیش اونو سوزوندن

روی زمین خدایی پیشه کردن
خون گالیله رو تو شیشه کردن

اگه بهش بگی کلاتو صاف کن
بهت می گه: بشین و اعتراف کن

همیشه در حال نظاره بودن
شما بگو، اینها چیکاره بودن؟

 

خیام اومد، یه بطری هم تو دستش
رفت و یه گوشه ای گرفت نشستش

 

حاجی بلند شد با صدای محکم
گفت: این آقا باید بره جهنم

 

خدا بهش گفت: تو دخالت نکن!!
به اهل معرفت جسارت نکن!!

بگو چرا به خون این هلاکی؟
این که نه مدعی داره، نه شاکی

نه گرد و خاک کرده و نه هیاهو
نه عربده کشیده و نه چاقو

نه مال این، نه مال اونو برده  

فقط عرق خریده، رفته خورده

 

آدم خوبیه، هواشو داشتم
اینجا خودم براش شراب گذاشتم

 

یهو شنیدم ایست خبردار دادن
نشسته ها بلند شدن واستادن

حضرت اسرافیل از اون ور اومد
رفت روی چارپایه و چندتا سور زد

 

دیدم دارن تخت روون میارن
فرشته ها رو دوششون میارن

 

مونده بودم که این کیه خدایا؟
تو محشر این کارا چیه خدایا؟

 

فکر می کنین داخل اون تخت کی بود؟
الان می گم، یه لحظه! اسمش چی بود؟

اون که تو دنیا مثل توپ صداکرد
همون که این لامپارو اختراع کرد

همون که کارش عالی بود، اون دیگه
بگید بابا، توماس ادیسون دیگه

 

خدا بهش گفت: دیگه پایین نیا
یه راست برو بهشت پیش انبیا

وقتو تلف نکن توماس، زود برو
به هر وسیله ای اگر بود برو

از روی پل نری یه وقت میفتی!!
می گم هوایی ببرند و مفتی

 

باز حاجی ساکت نتونست بشینه
گفت: که مفهوم عدالت اینه؟

توماس ادیسون که مسلمون نبود
این بابا اهل دین و ایمون نبود

نه روضه رفته بود نه پای منبر
نه شمر می دونست چیه نه خنجر

یه رکعتم نماز شب نخونده
با سیم میماش شب رو به صبح رسونده

 

حرفای یارو که به اینجا رسید
خدا یه آهی از ته دل کشید

 

حضرت حق خودش رو جابجا کرد
یه کم به این حاجی نگاه نگاه کرد

از اون نگاهای عاقل اندر
سفیه شو باید بیارم اینور

 

با اینکه خیلی خیلی خسته هم بود
خطاب به بنده هاش دوباره فرمود:

شما عجب کله خرایی هستید!!
بابا! عجب جونورایی هستید!!

شمر اگه بود، آدولف هیتلر هم بود
خنجر اگر بود، روولور هم بود

حیفه که آدم خودشو پیر کنه
و سوزنش فقط یه جا گیر کنه

 

می گید توماس من مسلمون نبود
اهل نماز و دین و ایمون نبود

اولاً از کجا می گین این حرفو؟
در بیارین کله زیر برفو
!!

 

اون منو بهتر از شما شناخته
دلیلشم این چیزایی که ساخته

 

درسته گفته ام عبادت کنید
نگفته ام به خلق خدمت کنید؟؟!!

 

توماس نه بمب ساخته نه جنگ کرده  

دنیا رو هم کلی قشنگ کرده

من یه چراغ که بیشتر نداشتم
اونم تو آسمونا کار گذاشتم

توماس تو هر اتاق چراغ روشن کرد
نمی دونید چقدر کمک به من کرد

 

تو دنیا هیشکی بی چراغ نبوده
یا اگرم بوده، تو باغ نبوده

 

خدا برای حاجی آتش افروخت
دروغ چرا؟ یه کم براش دلم سوخت

طفلی تو باورش چه قصرا ساخته
اما به اینجا که رسیده باخته

 

یکی میاد یه هاله ای باهاشه
چقدر بهش میاد فرشته باشه

اومد رسید و دست گذاشت رو دوشم
دهانشو آورد کنار گوشم

گفت: تو که کله ات پر قرمه سبزیست
وقتی نمی فهمی، بپرسی بد نیست!!

اون که نشسته یک مقام والاست
مترجمه، رفیق حق تعالی است

خود خدا نیست، نماینده اشه
مورد اعتمادشه، بنده اشه


خدای لم یلد که دیدنی نیست
صداش با این گوشا شنیدنی نیست

شما زمینی ها همه اش همینید
اونور میزی رو خدا می بینید

 

همینجوری می خواست بلند شه نم نم
گفت: که پاشو، باید بری جهنم

 

وقتی دیدم منم گرفتار شدم
داد کشیدم یه دفعه بیدار شدم.... 

 

^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^ 

 

* چقدر توی این شرایط این شعرو درک کردم!!!

چقدر با همه ذرات وجودم فهمیدمش!!! 

با اینکه سعی کرده از همه قومیتها و ادیان حرف بزنه 

اما بنظرم همه روی صحبتش با همون حاجی بوده 

 

* می دونم همتون بارها و بارها این شعر و خوندید یا شنیدید 

اما اگر فایل صوتیش رو دارید 

یه بار دیگه با صدای گرم خلیل جوادی گوش کنیدش 

منو که خیلی آروم کرد 

امیدوارم شما رو هم

 

Take carE 

GoodlucK 

*PegI