دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

دختر شیر و خورشید

آری آری زندگی زیباست/زندگی آتشگهی دیرینه پابرجاست/گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

*

تعطیلی خود را چگونه گذراندید؟؟؟ 

 

ســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــلام

خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوبید؟؟؟؟؟؟؟

میگم شما تعطیلی خود را چگونه گذراندید؟؟؟

تعطیلی 25 اسفند رو میگم

خوش گذشت بهتون؟؟

ان شاءالله که خوش گذشته

اِـــــــــــــــــــــــــــی

برای ما هم بد نبود

گذشت خدا رو شکر

صبحش که همش به بدو بدو و یه لنگه پا ایستادن و گیج زدن و بالا و پایین رفتن و هزارتا سؤال بیربط و باربط پرسیدن و بالاخـــــــــــــــــــــــــــره جواب گرفتن گذشت

بعد از ظهرش هم گذشت دیگه

هان؟؟

جشن؟؟

نه، جشن چی؟؟

کدوم؟ همون جشن "ایران پاک"؟؟

نـــــــه

همون که توی اریکه شهرک غرب بود؟؟

نـــــــه

کدوم؟ همون که حسنی (فرزاد) مجریش بود؟؟

نــــــــه

کدوم؟؟ همون که نیما (خسروشاهی) هم آمده بود؟؟

نــــــــه

کدوم؟؟ همون که بهنام (علمشاهی) و ماهان (؟) و... برنامه اجرا کردن؟؟

نـــــــه

کدوم؟؟ همون که سعید (آسایش) هم بود و هرچی مردم اصرار کردن "نازی" رو نخوند و گفت اینجا جاش نیست؟؟

نــــــــه

کدومو میگیــــــــــــــــــــــــــــــــــــد؟؟؟؟؟؟؟؟

نه من نبودم

باور کن 

***

(این قسمت مربوط به تقریباً 1 ماه پیشه)

وارد دفتر که شدم، یعنی همین که از در  رفتم تو، یعنی همین که پامو گذاشتم تو

من: سلام

-      سلام، چطوری؟؟

من: خوب. شما چطوری؟

-      بد نیستم. میای بریم کنسرت؟

من: !!!! کنسرت کی؟؟ کِی؟؟ کجا؟؟

-      معروف نیست، یعنی من نمی شناسم. بیا ببین، این تبلیغشه

من: خب؟ چطوریه آخه؟ چطور موسقیه؟ سبکش؟ بابا هرمندش کیه؟؟

-      نمی شناسم. ببین آقای ... و ... و ...

من: آها. خُب منم نمی شناسم. اما آخه اگر خوب نبود؟ خوشمون نیامد؟

-      حالا می ریم می بینیم دیگه. یه تنوعه شاید خوشمون آمد یجور ریسکه دیگه

من: OK بریم

-      بریم؟؟

من: نریم؟؟

-      چرا. پس بذار زنگ بزنم بلیط رزرو کنم. میگم به نظرت به بقیه هم بگیم؟

من: نچ

-      چرا؟؟

من: خُب آخه مگر ندیدی سر کیش رفتن چقدر ناز کردن برامون؟؟ اینم نمیان. می شناسیشون که کلی ناز می کنن تا یه برنامه با آدم بذارن. ول کن خودمون 2تایی می ریم.

-      ببین اگر فهمیدن چی؟؟

من: مگر قراره نفهمن؟؟ میگیم بهشون، اما نمی بریمشون

-      چرا آخه؟

من: چون لوسن

-      پس من بهشون میگم، اگر گفتن چرا به ما خبر ندادید میگم تقصیر پگی بود،OK

من: OK

بعدم زنگ زد که بلیط رزرو کنه، دیدیم اگر خودمون (یعنی خودم) بریم (یعنی برم) بگیریم (یعنی بگیرم) بهتره. دفتر فروش بلیط 2 تا کوچه (شما بخون 1 چهارراه) با دفتر خودمون فاصله داشت.

البته بگما!! من اینقدرام خبیث نیستم. اگر گفتم نمی خواد به بقیه بگیم برای این بود که از وقتی من اون سلام اول رو گفتم تا وقتی که بلیط رو گرفتم کلاً 15 دقیقه وقت داشتیمو اینایی که می خواست خبرشون کنه هرکدوم 1 هفته وقت می خواستن که فکر کنن. برای همین گفتم اصلاً بهشون نگیم.

خلاصه که اون روز موفق شدم برای سه شنبه بلیط بگیرم که میشد شب دوم برنامه.

حالا این کنسرت چی بود؟؟

کنسرت شبهای طلایی

برنامه ای بود که سازمان هنر طلایی ظریف تدارک دیده بود

3 شب کنسرت که یه قسمت مشترک داشت برای هر 3 شب و برای هر شب هم یه برنامه خاص

شب اول برنامه گروه دو پیانو با حضور آقای صفا کاتب پور و خانم بهاره کمایی که قطعه هایی از آرنسکی و باتیک و مندلسون و دورژاک و راخمانیف و سنجری رو اجرا می کردن (با دو پیانو)


شب دوم (یعنی همون سه شنبه که ما رفتیم) برنامه گروه آوازی تهران به سرپرستی و رهبری میلاد عمران لو بود که برنامه فوق العاده جالبی بود. یه گروه 16 نفره (8 گروه 2 تایی) که هرکدوم در نقش سازهای مختلف ارکستر اجرای برنامه می کردن. یعنی گروه ارکستر نداشتند و با حنجره صدای سازهای مختلف رو تقلید می کردندو خب آواز هم داشتن هم زمان و قطعه های آرایشگر شهر سویل، اورگان فوگ، آواز عاشقانه، yesterday، پالادیو (قسمت اول)، زرد ملیجه، ساری گلین، درنه جان و عزیز جون و ... رو اجرا کردن و برنامه بینظیری بود 

 

  

اینم میلاد عمرانلو

 

 


شب سوم هم برنامه رسیتال پیانو با همراهی ویلن با هنرمندی علی جعفری پویان (ویلن) و محمدرضا ظریف (پیانو) بوده که قطعه هایی مثل خاطرات، سراب و رهایی، پیروزی و ... اجرا کردن

اما قسمت مشترک این سه شب برنامه گروه پیانو تینمنت (pianotainment) آلمان بود (Blüthner Piano Duet) با هنرمندی استفان وِه (Stephan Weh) و مارسل دُرن (Marcel Dorn) که این دو هنرمند آلمانی روی یک پیانو با هم هنرنمایی می کردند که جداً کارشون عالی و زیبا بود

 

 


این گروه هم قطعه هایی مثل پرواز زنبور عسل، هری آهکی، سزارداس، لحظه های کودکی، آستوریاس، پالادیو، چمنزار و سیمپسونها (که این دو تای آخر کار خودشون بود) رو اجرا کردن

 

 


کار هنرمندای آلمانی خیلی جالب بود، اما بقول این عزیز دلمان انگار کار بچه های ایرانی بیشتر به دلمون نشست

بعد از برنامه هر دو گروه جمعیت اونقدر ایستاده تشویق کردند که مجبور شدن یه قطعه دیگه اضافه اجرا کنن

اما بهترین قسمت آخرِ آخر برنامه بود که این دو گروه باهم قطعه yesterday رو اجرا کردن که جدی جدی فوق العاده بود این همکاری دو گروه واقعاً هنرمند

بهرحال

شب خیلی خوبی بود و جای همه اونایی که نبودن خالی(بخصوص صابر خان)

شبهای دیگه رو نمی دونم، اما باید اونها هم جالب بوده باشن

بهرحال اگر بودید اون سه شب و دیدید، که می دونید راست میگم

اگرم نبودید، حتماً برنامه های بعدیشون رو از دست ندید

قول میدم خوش بگذره و پشیمون نشید و خاطره خوبی براتون بمونه

 

^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^v^

 

·        چند وقت پیش (همون شب کنسرت) یکی ازم پرسید این روزا چکار می کنی؟؟

گفتم کارایی که تا حالا نکرده بودم. دارم تفریح می کنم و از زندگیم لذت می برم

گفت مثل اینایی شدی که می دونن مدت زیادی از عمرشون باقی نمونده

راست میگه

هولم که هرکاری توی این سالها نکردم توی همین مدت کوتاه باقی مونده انجام بدم

اینم یه جورشه دیگه

· اون برنامه جشن اریکه هم بد نبود. اما بهترین قسمتش این بود که کنار دوتا از بهترین کسانم 3-2 ساعتی خندیدم و شاد بودم. چیزی که نمی دونم چند سال دیگه ممکنه دوباره تکرار شه

مرسی سعیده جونم مرسی سودی جونم

· دیروز روز آخر بود. دیگه تمام شد. دیگه من کارمند اون دفتر نیستم. کلیدها رو هم تحویل دادم و خداحافظی کردم و آمدم. با اینکه این آخرا خودمو به زور می کشوندم تا اونجا، اما دقیقه های آخر همش بغض داشتم... تجربه خوبی بود. اما دیگه وقتش بود تمام شه. تمام شد   

GoodlucK

Pegi*